سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است            توحید ناب در همه عالم مشخص است

بیت الـنبی که مرکز اسماء کـبریاست            یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است


از بـعـد پـنـج تـن، بـه خـداونـدیِ خـدا            تفسیر گوی سورۀ مریم مشخص است

در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی            سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است

از یک نگـاهِ سِـرّیِ خواهـر، برادری            تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است

تا چـشم، کـار می کـند از خـانۀ عـلـی            تا نینوا صفوف منـظـم مشخص است

مـژده بـده، عـقـیـلـۀ آل عــلـی رسـیـد

آئـیـنـۀ جـمـال و جــلال عـلـی رسـیـد

حـمـد و ثـنای نـور که آسـان نمی‌شود            وصف خدای عشق، بدینسان نمی‌شود

آن خانه‌ای که« یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ» در اوست            شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمی‌شود

آنکس که در کـتاب خـدا مدح می‌شود            مـدحـش به غـیـر آیـۀ قـرآن نمی‌شـود

آن تـربـیـت شـده، سـرِ دامـان فـاطـمه            جز با زبـان فـاطـمه اذعـان نـمی‌شود

گـنجـیـنـۀ نـهـان مـعـارف شد آشـکـار            ورنه عـیان، معـارفِ پنهـان نمی‌شود

سلطان عشق، گفت که این خواهر من است            هر دختری که خواهر سلطان نمی‌شود

دلهـای بـی قـرار به سامـان رسیـده‌اند

تا زینب و حسین ز رضوان رسیده‌اند

اینـجـا نـگـاه آیـنـه هم، حـرف می‌زنـد            گـفـتارِ عاشقـانه چه کم، حرف می‌زند

وقتی شوند عاشق و معـشوق روبـرو            بوسه، بجای نوحه و دَم حرف می‌زند

دیـدار اول است، ولـی مثل آخـر است            گویا کسی ز قـامت خـم حرف می‌زند

عـمق نگـاه پـاک پـیـمبـر به زیـنـبـش            از شعـلـۀ خـیـام حـرم حـرف می‌زنـد

فرمود: احترام به این طفل واجب است            دارد نبی ز غصه و غم حرف می‌زند

آرامش حـسیـن بهـم ریخـت نـاگـهـان            چشمان خیسِ فاطمه هم حرف می‌زند

قـنداقـه چونکه دست بدستِ حسین شد

زینب عجیب، واله و مست حسین شد

کودک، کـنار سیبِ بهشتی نفـس کشید            یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید

این بـوی سیب تا تـهِ گـودال هم رسید            وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید

نیـزه شـکـسته‌های تنـش را کـنـار زد            بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید

رگها بریده بود و گـلـویش دریـده بود            لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید

پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان            شکرِ خدا نمود و ز دیـدار دَس کـشید

اوباشِ کـوفه بر سرِ بانـو که ریخـتـند

نعره ز ناقـه آمد و بانگ جـرس کشید

با ناقه‌های تـازه نفـس، بی جهـاز رفت            از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت

امروز تلِّ زیـنـبـیه، قـبـلـه گـاهِ ماست            یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست

آری، حرم چو در خطر افتد، به او قسم            اول، حـریـم زیـنـبـیه قـتـلـگـاه مـاست

ما راهیان کوی حسیـنـیم و بی درنگ            هر بقعه‌ای که در خطر افتاد، راه ماست

آل سـعـود، مـثـل زبـالـه سـت زیـر پـا            هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست

ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم            شاه نجـف، هـمیـشۀ تاریخ شـاه ماست

مـا اقـتـدا به پـرچـم عـبـاس می‌کـنـیـم            پـیوسته در نـگـاه ولایت نگـاه مـاست

روزی که بر سـلالـۀ زهـرا فـدا شویم

با قـهـرمـان کـرب و بـلا آشنـا شـویـم

نقد و بررسی